پ 1395/03/06 - 11:49

محمد نبودی وطن شاد شد
جهان محو رخداد خرداد شد
محمد نبودی ببینی که شهر
ز چنگال اهریمن آزاد شد
ثمر داد خون،خون یاران تو
خروشید شط غرق فریاد شد
نبودی ببینی شب نخل ها
چگونه پر از بوسه ی باد شد
نبودی ولی نام تو زنده بود
به نام تو این قصه بنیاد شد
به یاد نفس های مردانه ات
حماسی ترین شور ایجاد شد
پس از فصل تا خورده ی بی بهار
زمین خرم از آن چه رخ داد شد
"شهیدم بردار محمد منم
که در شهر خونین قدم می زنم"
تو را شهر هر شب صدا می کند
در این شرجی از دل دعا می کند
صدای تو در کوچه ها می دود
نسیم تو بر کوچه ها می وزد
تو اسطوره ای سومنات منی
خط خونی خاطرات منی
به یادت غزل مثنوی شد شکست
پر از یک غم معنوی شد شکست
برای تو این شعر کاری نکرد
تو را در شب بغض یاری نکرد
پرنده مصلوب پروانه نجاتی دفتر اول:غزل باران
دیدگاه ها