
نام پدر: محمدرضا
تاریخ تولد:30/6/1364
محل تولد: اصفهان
تاریخ شهادت: 25/1/1367
محل شهادت: اصفهان
نحوۀ شهادت: بمباران
مزار شهید: گلزارشهدای اصفهان
کلامی با تو
«دخترم! وقتی نگاهم را به قاب عکست می اندازم و نگاه مضطرب تو را می بینم با خود می گویم، نمی دانم در آن لحظه که با خالۀ ات که هم سن و سال خودت بود. مشغول بازی بودی چه ندایی شنیدی که بدون خداحافظی با پدر و مادر، بار سفر بستی و رفتی؟ شاید صدای فرشتگان آسمان بود که تو را به سوی خدا می خواندند. تا با طبق هایی از گل بهشتی تو را به حضورش ببرند.!»
« روز یکشنبه 25/1/1367 بود که یک فروند موشک به منزلمان اصابت کرد در این حادثه همسر، فرزند، خواهر و برادر، خانمم که کنار هم بودند زیر آوار ماندند و آسیب دیدند.» موشک که اصابت کرد من سر کوچه احمدآباد درِ مغازه یکی از دوستانم ایستاده بودم. وقتی سر و صدا را شنیدم با عجله به طرف خانه آمدم. دیدم موشک به خانه مان خورده است و جمعیّت به این طرف و آن طرف می دوند به خانه که رسیدم همه جا را ویرانهِ دیدم. داخل خانه یک حمام کوچک و یک آشپزخانه کوچک ساخته بودیم. آن روز زن برادرم رفته بود، لباس هایش را بشوید سقف حمام روی سرش پایین آمده بود سرگردان و مضطرب این طرف وآن طرف می دویدم وکمک می خواستم. یک نفرگفت: « بچّه ها زیر آور مانده اند. رفتم و شروع کردم خاک ها را کنار زدن تا این که با هر زحمتی بود توانستم آنها را از زیر آوار بیرون بیاورم من فقط توانستم همسرم و برادر شش ساله اش را از زیر آوار بیرون بیاورم وقتی نزدیک محلی که همسرم بود. رسیدم و خاک ها را که کنار زدم. دیدم لوله گاز شهری توی کمرش فرو رفته است با تلاش زیاد توانستم او را نجات بدهم. »
عروج ملکوتی
« وقتی برای نجات مائده رفتم. هنوز دست به کار نشده بودم که صدای مامان مامان اوکه کمک می خواست را شنیدم او را از زیر آوار بیرون آوردم و به طرف خواهر خانمم رفتم و او را هم با کمک مردم نجات دادم و بعد از آن با آمبولانس بچّه ها را به بیمارستان رساندم. در بیمارستان دکترها تلاش خودشان را کردند با وجود تلاش های فراوان پزشکان، متأسفانه به خاطر امکانات بسیار کم بیمارستان مائده و خواهر خانمم، هردو به شهادت رسیدند.»
اگــر بــاشــد قــرار آخــر بــمــیـرم
نمــی خـواهـم کـه در بـسـتر بـمـیـرم
خـدایـا کـن شـهـادت را نصـیـبـــم
کـه هــمـچـون اکبر و اصـغـر بـمـیـرم
دیدگاه ها