
نام پدر:محمد
متولد:1290- تهران
تاریخ شهادت:1365/11/24
محل شهادت:تهران
نحوه شهادت:بمباران هوایی
شغل:خانه دار
در یکی از روزهای زیبای سالهای پیش در زندگی محمد و اکرم،تحولی ایجاد شد. صدای گریه کودکی فضای خانه را پرکرد.محمد و اکرم از شادی در پوست خود نمی گنجیدند. چهره معصوم نوزاد، پاکی و زیبایی ماه رابه خاطر می آورد. پدرومادر کودک را قمرالملوک نامیدند.قمرالملوک در دامان پرمهر مادر،بزرگ می شد،هر روز دستان گرم پدر نوازشکر اوبود. وقتی دختر جوانی شد ازدواج کرد خداوند متعال به آنها دو دختر و دو پسر عطا کرد.کودکان در سایه مهر ومحبت پدر ومادر،بزرگ می شدند و سرانجام روزی فرا رسید که آنها دختران رابه خانه بخت فرستادند وبه زندگی پسران،سر و سامان دادند.پدرومادر همچون خورشیدی بودند که به زندگی فرزندان گرمی ونور می دادند.بیست و چهارم بهمن 1365 فرا رسید.قمرالملوک در خانه بود و سرگرم کار روزانه،هواپیماهای عراقی این خفاشان پلید در آسمان ظاهر شدند. بمباران شروع شد. بمبی هم به خانه آنها اصابت کرد وانفجاری روی داد.انفجار و آوار و خاکستر وناله و….
شهید قمرالملوک محمودی به همراه عروسش در زیر آوار ماندند. دیوارها برروی ماه فرود آمد و او به همراه عروسش به آسمان عروج کرد. قصد آنها پرواز بود ومقصد بهشت برین.
هرکه را دیده برآن چهره کلگون افتاد
چون شقایق، دلش از داغ تو چون پرخون افتاد
باد سرگشته در آفاق شب تیره، چوماه
ماه نو نیز، دراین حلقه، زگردون افتاد
نه همین سینه من سوخت،که ازمهرتو بود
داغ هرلاله،که برسینه هامون افتاد
دیدگاه ها